چون انسان فطرتا موجودی اجتماعی است، داشتن روابط اجتماعی - به ویژه شکل دوستی آن - یک ضرورت بی تردید و انکارناپذیر است و عقل و اندیشه هر انسانی وی را به داشتن چنین ارتباطی رهنمون می گردد و توصیه های دینی نیز ما را به این عمل ترغیب می کند. آنگونه که علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) می فرمایند: «فقد الاحبه غربه ; انسان بی دوست غریب است» (نهج البلاغه فیض الاسلام , حکمت 26).
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد - نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
دوست ورفیق در شکل گیری شخصیت افراد نقش بسیار مهمی دارد؛ زیرا حالات و اقوال و افعال انسان به سرعت تحت تاثیر همنشین قرار می گیرد. فراوانند کسانی که بخاطر داشتن دوستان نا اهل و کم خرد دچار خسارتهای جبران ناپذیر شده اند و بالعکس, چه انسانهایی که در اثر همنشینی با دوستان پاک و صادق و دانا از انحراف و فساد نجات یافته اند.
دوست خوب می تواند هم در دنیا و هم در آخرت یار و مددکار انسان باشد؛ چنانکه اهل جهنم از نبود آن در قیامت رنج می برند و می گویند : فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم ( سوره شعراء / 100 و 101 ) امام صادق ( علی السلام ) می فرمایند : منزلت دوست چندان والاست که حتی دوزخیان نیز پیش از خویشاوند دلسوز و مهربان, از او کمک می طلبند و او را صدا می زنند. خداوند از زبان دوزخیان می گوید : فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم ( ما را شفیعانی نیست و نه دوستی مهربان )
پس به خاطر نقش مهمی که یک دوست در سرنوشت انسان دارد و موجبات سعادت یا شقاوت انسان را فراهم می کند باید در انتخاب آن کمال دقت نظر را به خرج داد.
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه واله ) در اهمیت گزینش دوست خوب می فرمایند : الرجل علی دین خلیله , فلینظر احدکم من یخالل انسان به دین دوستش است ؛ پس هر یک از شما بنگرد که با چه کسی دوستی می کند. ( دوستی در قرآن و حدیث , محمد ری شهری , ص 163 )
یک دوست خوب باید از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری و فکری خاصی برخوردار باشد تا سزاوار محبت ورزیدن و دوستی نمودن باشد. و این شرائط فراوان و شرح و بسط آن فراتر از حوصله یک مکاتبه است و لذا ما فقط به برخی از ویژگیهای یک دوست خوب اشاره می کنیم.
البته از این نکته نباید غافل شد که آنچه به عنوان ویژگیهای دوست خوب مطرح است, مطلق و صد در صد نیست چه اینکه انسانها کم و بیش دارای نواقصی نیز هستند کما اینکه خود ما وقتی به کارنامه زندگی خود نگاهی می افکنیم آن را بی نقص و عیب نمی بینیم. بنابر این به طور نسبی دوست خوب باید این خصوصیات را داشته باشد و جهت کلی زندگی او نیز به سمت و سوی این ویژگیها و جنبه های مثبت باشد.
مهمترین راههای شناخت دوست عبارت است از:
1- در هنگام گرفتاری و نیاز
بهترین زمان ارزیابی دوست خوب, هنگام مشکلات و گرفتاریهاست. در این چنین مواقعی دوستان حقیقی و وفادار و دلسوز از افراد دوست نما مشخص می شوند. امام علی علیه اسلام در حکمت 208 می فرمایند : در کشاکش روزگار افراد با ارزش و دوستان خوب شناخته می شوند.
2- در هنگام خشم و ناراحتی
امام صادق ( علیه السلام ) می فرمایند : اگر کسی سه مرتبه بر تو خشم گرفت – یعنی تو موجبات عصبانیت و ناراحتی او را فراهم کردی و او خشمگین شد – اما سخن زشتی نگفت, او شایسته ی رفاقت است. ( امالی شیخ صدوق, ص 532, ح 7 )
3- از دست رفتن قدرت
برخی از افراد به نام دوستی و به طمع پست و مقام و مال شخص, گرد او را می گیرند. امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : در هنگام از دست رفتن قدرت است که دوست از دشمن, شناخته می شود. ( میزان الحکمة / ح 10323 )
4- هنگام سفر
یکی از بهترین راههای شناخت افراد, سفر کردن با آنها است. در سفر بسیاری از رفتارهای ناپیدای انسان, آشکار میشود. فراز و نشیبهای سفر, عکس العملهای درست یا نادرست انسان را در برابر مشکلات, نمایان می کند و از طرفی ارتباط شبانه روزی که در سفر ایجاد می شود, بهترین زمان برای شناخت اخلاق و روحیات دوست است. امام صادق ( علیه السلام ) می فرمایند : هیچ کس را به دوستی مشناس, مگر آنکه در سه چیز او را بیازمایی : او را به خشم آوری و ببینی که آیا این خشم او را از حق به باطل می کشاند؛ در درهم و درینار و در سفر با او.
پس از این توضیح به ذکر ویژگیهای دوستان شایسته می پردازیم :
1- داشتن ایمان و پرهیز کاری
دوست خوب باید در همه ی امور, خدا و رضایت خدا را مد نظر داشته باشد. رسول خدا ( صلی الله علیه و اله ) می فرمایند : خیر اخوانک من اعانک علی طاعة الله و صدک عن معاصیه و امرک برضاه بهترین برادرانت کسی است که تو را به پیروی از خدا یاری کند, از نافرمانی او باز دارد و به خشنود ساختن او فرمان دهد.
2- مؤدب بودن به آداب اجتماعی و متخلق بودن به اخلاق نیک و پسندیده
رفتار و کردار همنشین در انسان , تاثیری فوق العاده و اجتناب ناپذیر می گذارد ؛ چرا که یک قانون را در ارتباطات با دوستی نباید فراموش کرد : انسان همرنگ دوست خود می شود.
3- داشتن آگاهی و بینش صحیح در همه ی امور, بویژه در امور سیاسی
آگاهی و بینش چراغ راه و جهت دهنده حرکت است و چه زیباست که دو همراه در مسیر زندگی از پرتو فیض وجود یکدیگر بهرمند شده و پا بپای یکدیگر گام بردارند و در این مسیر خود را از انحرافات مصون و وجودشان را از آفات بیمه سازند. گرایش سیاسی و اجتماعی افراد در انتخاب آنها به عنوان یک دوست نقش مهمی را ایفا می کند.
امام زمان ( علیه السلام ) جهت گیری سیاسی و اجتماعی و رفتاری یک مومن را با این حدیث مشخص فرموده اند : فاما الحوادث الواقعة فارجعوا الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجةالله در هنگام بروز مشکلات به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ همانا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم.
همانطو رکه شما دوست عزیز می دانید راویان احادیث در دوران غیبت, فقهاء جامع الشرائط و در راس آنها ولایت فقیه است. بنابر این انسان معتقد و مومن در هیچ مساله ای از احکام دین و مشکلات روزمره به بن بست برخورد نمی کند. بعنوان مثال وقتی مقام معظم رهبری در انتخابات اخیر دستور به اطاعت از قانون و پرهیز از درگیری و ریختن در خیابانها را می دهند, پیرو حقیقی امام زمان ( علیه السلام ) از دستور رهبری اطاعت کرده , با این کار موجبات سعادت خویش را فراهم می کند و از هر کس که در خلاف جهت اطاعت از رهبری گام بردارد, دوری می کند.
در انتخاب دوست نیز باید دید چه کسی از این ویژگی برخوردار است؟ و چه کسی در زمان غیبت تابع فقیه جامع الشرائط است؟ با برگزیدن کسی که چنین ویژگی را دارد موجبات رشد و تعالی و پیشرفت خود را فراهم کند.
4- یار و مددکار بودن در هر زمان
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : لا یکون الصدیق صدیقا حتی یحفظ اخاه فی ثلاث : فی نکبته و غیبته و وفاته دوست, دوست نیست مگر آنکه حقوق برادرانش را در سه جایگاه نگهبان باشد : در روزگار گرفتاری, آن هنگام که حضور ندارد و پس از مرگ. ( نهج البلاغه, حکمت 134 )
5- دانش دوستی و داشتن روحیه ی پژوهش
استفاده ی بهینه از وقت و عمر, برای کسب علم و دانش – آنهم در سنین جوانی – سرنوشت انسان را رقم می زند؛ در نتیجه داشتن دوستی که دارای چنین ویژگی باشد نیز می تواند مشوق خوبی برای انسان باشد.
6- اهل دنیا نبودن
همانطور که در حدیث شریف آمده است : حب الدنیا راس کل خطیئه ( دوستی دنیا منشا همه ی گناهان است ) بر ما لازم است که از دنیا پرستی و کسانی که چنین ویژگی دارند اجتناب کنیم.
7- آینه یکدیگر بودن و عیب یکدیگر را دوستانه متذکر شدن
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : دوست راستین کسی است که نیک خواهانه عیب تو را به تو بگوید, در نبودنت حافظ آبروی تو باشد و تو را بر خود مقدم بدارد.
8- اهل عفو و گذشت بودن
امام حسن عسگری ( علیه السلام ) می فرمایند : بهترین برادرانت کسی است که خطایت را فراموش کند و از نیکوکاریت در حق خودش یاد کند.
با ذکر یک حدیث از امام صادق ( علیه السلام ) به مهمترین نشانه های دوست خوب اشاره می کنیم : دوستی مرزهایی دارد که هر کس همه یا برخی از آنها را داشته باشد, دوست است و گر نه او را اصلا دوست مشمار : نخست این که ظاهر و باطنش با تو یکی باشد؛ دوم این که آبروی تو را آبروی خودش داند و عیب و بی آبرویی تو را عیب و بی آبرویی خودش؛ سوم این که مال و منصب, او را نسبت به تو عوض نکند؛ چهارم اینکه هر کمکی از دستش بر می آید از تو دریغ نکند و پنجم, که در بر دارنده ی همه ی این خصلتهاست, این که در هنگام گرفتاریها تو را تنها نگذارد.
دوست عزیز شرائط دوست خوب بیشتر از این است که برشمردیم و همانگونه که گذشت بیان تفصیلی سخن فراتر از حوصله اینگونه مکاتبات است.
در این بخش به ذکر برخی از ویژگیهای دوستان ناشایسته بصورت فهرست می پردازیم :
- فاسق و فاجر و اهل گناه به صورت علنی - اهل غیبت - احمق و نادان - دروغگو - قطع کننده ی ارتباط با اقوام.
عواملی که تعداد دوستان را زیاد می کند:
1- بخشندگی و سخاوت
2- صبر و بردباری
3- عطوفت و مهربانی
4- گذشت و چشم پوشی از خطاها
5- عدم توقع [ خواه بجا باشد یا نا بجا ]
6- خوش خلقی و نرم خویی
7- تواضع و فروتنی
در پایان ذکر چند نکته را ضروری می دانیم:
الف- مهمتر از دوست یابی, از دست ندادن دوست است. این عوامل دوستی را بر هم می زند :
- بی احترامی - شوخی زیاد - فخر فروشی - بحث و جدل - حسادت
ب- سعی کنید اسرار خود را حتی به دوست صمیمی تان هم نگویید.
ج- با کسی دوستی کنید که طالب دوستی شما باشد و از تحمیل کردن دوستی خود بر دیگران اجتناب کنید.
د- برای رشد خود با دوستان بهتر از خود ارتباط داشته باشید و برای رشد دیگران از ارتباط با کسانی که ضعف در ایمان دارند پرهیز نکنید.
سلام دوستان گرامی یک مدتی بود که ما بخاطرر حضور در شبکه های اجتماعی فرصت گذاشت مطالب در این سایت نداشتیم.
اما خوشبختانه مشکلات برطرف شد و از این به بعد بیشتر فعالیت هایمان را خدمت شما سرواران به نمایش میگذاریم..
فقط یک خواهش شمایی که لطف میکنید و به ما سر میزنید خواهشا در تمامی مراحل با ما در ارتباط باشید ونظر دهید که باعث دلگرمی و پیشرفت میشود..
بازم دمتون گرم خیلی دوستون دارم..
از میان یادداشتهای استادپناهیان:
سرمایهگذاری فرهنگی بایدروی موضوعاتی باشدکه بیشترین سود را داشته باشد.هرکس میخواهدبه اخلاق و معنویت جامعه بیشترکمک کند، باید بر روی مفاهیمی کار کند که ماندگارترین، عمیق ترین و فراگیرترین آثار را داشته باشد. والّا سرمایهٔ خود را تا حد زیادی هدر داده است. اباعبدالله الحسین(ع) ارزشمندترین موضوع برای هر نوع سرمایهگذاری فرهنگی و معنوی است.
عقیق: در حاشیه مراسم عزاداری ظهر عاشورای امام حسین "علیه السلام"؛ حاج محمدرضا طاهری اشاراتی کوتاه داشت به بحث برهنه شدن و یا برهنه نشدن در عزای امام حسین "علیه السلام".
طاهری با بیان اینکه به عنوان سرباز حضرت آقا قطع و یقین تا هنگامی که زنده است این پیراهن را برای عزاداری از تنش در نمی آورد گفت: « جناب آقای سردار نجات که از دوستان ما هستند و رئیس حفاظت حضرت آقا بودند و الآن هم رئیس هیئت رزمندگان هستند، تماس گرفتند و گفتند: "برهنه شدن در هنگام سینه زنی ، رضایت قلبی حضرت آقا نیست " گفتم که من هم از شب اول عرض کردم و خودم هم برهنه نمی شوم و به دوستانم هم توصیه کرده ام که این کار را انجام ندهند، البته ایشان فرمودند "سعى کنید باعث اختلاف نشید و فقط تذکر بدهید".
همین اخیراً هم حضرت آیت الله مصباح از مقام معظم رهبری سوال کرده بودند، و ایشان هم فرمودند که من نظرم را براى رضاى خدا گفتم ، و قلباً به این عمل ( برهنه شدن در سینه زنى ) رضایت ندارم ، لذا الان براى ما کاملاً مشخص شده . رضایت قلبى حضرت آقا براى ما مهم است.
این مداح اهل بیت (ع) در ادامه افزود: بعضى ها دنبال حکم شرعى هستن، خب، حکم شرعى را همه باید انجام دهند و برای عوام است، خواص باید نظر شخصى حضرت آقا را، روی چشمشان بگذارند. حاج محمد رضا طاهرى هم چنین بیان داشت:« آنهایی که اینجا در این مسیر سربازی را بلد می شوند و حرف گوش کردن را یاد می گیرند، قطعاً هنگامی که امام زمان (ارواحنا فدا) هم تشریف می آورند، بلد هستند که چه کاری انجام دهند. آنهایی هم که در هر مطلبی چون و چرا می آورند، تاریخ سرنوشتشان را نشان می دهد؛ مثل سلیمان بن صرد خزاعى و امثالهم وزنه هایی در دین خودشان بودند، هنگامی که نایب امام (علیه السلام)، حضرت مسلم (ع) فرمودند: من الآن صلاح می بینم که بیایید جلوی دارالحکومه و مقابل ابن زیاد ملعون بایستید، گفتند: ما صبر می کنیم تا خود امام بیاید!»
حاج محمدرضا طاهری در بخش دیگری از صحبت های خود گریزی زد به مسئله اسید پاشی و شایعات پیرامون آن و با بیان اینکه ؛ این کار دشمن است است و ما باید مراقب باشیم، بازیشان را نخوریم؛ گفت: « اینکه این را سعی دارند به حزب الله نسبت دهند ، قطعاً کار دشمن است. حزب الله خودش از این قضیه ضربه خورده است».
وی گفت: کجا بودید وقتی 8 سال (دوران دفاع مقدس ) اسید های شما سینه های بچه های ما را می سوزاند؟ من دیدم که یک کلیپی درست کرده اند که یک آقایی ـ که متاسفانه پیش از این یک مورد هم از صدای ایشون شنیده بودم که حرف هایشان بیشتر توصیه به بی حجابی بود تا به جای اینکه بخواهد امر به معروف بکند! می گفت: " کسی که بی حجاب است از دین خارج نیست". بله از دین خارج نیست ولی این دلیل نمی شود کسی که خودش می آید سر سفرۀ امام حسین "علیه السلام" می نشیند، یک فعل حرام انجام دهد. اگر کسی موهایش را بیرون بگذارد، فعل حرام انجام داده است. البته ان شاء الله می آید و از طریق روضۀ امام حسین "علیه السلام "و سر سفرۀ امام حسین "علیه السلام" اصلاح می شود. اما این نیست که کارش را تائید کنیم ـ در این کلیپ می گفت که وا اسلاما! باید عزای عمومی اعلام شود. عزای عمومی در عزای امام حسین (ع)؟ برای چه؟
چند نفر حیوان آمدند یک کار حیوانی کرده اند! مگر همین الأن در سوریه و عراق ، داعش و گروه های ملعونی که این همه سرهای بچه ها را از تن جدا می کنند ، صدای شما در می آید؟
طاهری در پایان سخنان خود گفت: کسی این کار را تائید نمی کند، واقعاً دلخراش و اذیت کننده است. من اصلاً نمی توانم به عکس هایشان هم نگاه کنم، این بنده های خدا صورت هایشان دیگر صورت نمی شود. واقعاً دلخراش است، ولی باید بفهمیم و مسیر برایمان روشن باشد که دشمن دارد این کار را می کند و خودش هم تبلیغش را می کند. ما نباید بازیشان را بخوریم. »
عقیق: حاج علی انسانی، شاعر و ذاکر اهل بیت طی سخنانی از سخنان رهبر معظم انقلاب درباره آداب سینه زنی تبعیت کرد و گفت: فرمایش داهیانه مقام معظم رهبری درباب سینه زنی را باید گوش کنیم و البته امسال این حرف وسعت پیدا کرده. ولی باید بدانیم که رهبر معظم انقلاب خودشان حامی سینه زنی هستند، مثل مرحوم امام خمینی. ولی باید طوری لباس بپوشیم که بتوانیم در خیابان هم برویم سینه زنی کنیم تا رسانه ای شود و دنیا عشق ما را به سیدالشهدا ببیند.. ما هم محرم امسال به سهم خودمان پیراهن های مخصوص سینه زنی تهیه کردیم تا در حد توانمان کاری کرده باشیم. با این پیراهن ها هم آداب سینه زنی انجام میشود و هم سینه زنی صورت میگیرد.
سلام دوستان کسانیکه مایل اند عضو بشوند سریع تر به صورت خصوصی در خواست بدهند
یاعلی
سلام به دوستان گرامی شما برای شبهای ماه مبارک چه برنامه ای دارید لطفا کامنت بارید تا بقیه دوستان هم استفاده کنند .
باتشکر بچه بسیجی
داعش به اشتباه ۴۴ تروریست را در غرب بعقوبه کشت /پایگاه خبری "السومریه نیوز" به نقل از یک منبع امنیتی عراق گزارش داد؛ عناصر "داعش" ۴۴ تروریست را هنگام فراری دادن زندانیان از زندان المفرق بعقوبه "به اشتباه" کشتند
یکی از افسران داعش مدعی شد که: «دولت اسلامی عراق و شام به زودی پرچم اسلام را برافراشته می کند و هر کس جلوی این پرچم بایستد مجرم است و باید سرکوب شود.»
این افسر تروریست در ادامه گفت: «عراق و سوریه بهانه است، ما باید بدانیم که هسته ی مرکزی شیعیان ایران است، بعد از تسلط به سوریه و عراق، به ایران حمله می کنیم.»
...................
وهابیا میگن داعش یه گروه تندرو هست / دیگه شما خودتون حسابشو کنید
..................
مقامات عراقی از کنترل مجدد استان صلاح الدین عراق توسط نیروهای این کشور خبر دادند.
به گزارش سرویس بین الملل باشگاه خبرنگاران پایگاه خبری العهد لحظاتی پیش در خبری فوری گزارش داد، دستگاه مبارزه با ترویسم عراق در بیانیه ای اعلام کرده است نیروهای عراقی کنترل استان صلاح الدین را در اختیار خود گرفت هاند.
.................
نیروهای ویژه ارتش عراق تکریت را پس گرفتند
.................
داعش مدعی است نبرد حقیقی میان این گروهک تروریستی و ارتش عراق تازه آغاز شده است. درهمین راستا داعش اعلام کرد که ما با نقشه ی جنگی قاسم سلیمانی در #سامرا شکست خوردیم
.....................
گروهک تروریستی داعش در تهدیدات خود مدعی شده که مراقد شیعه را با خاک یکسان خواهد کرد، از همین رو گروهی از شیعیان یمن وارد خاک نجف شده و از وزارت دفاع عراق درخواست سلاح کرده اند.
طبق گزارشات رسیده،حوثی ها هم اکنون در کربلای معلی مستقر شده اند.
لازم به ذکر است، مبارزان حوثی یا شباب المومنین نام گروهی از مبارزان شیعه یمن است. این گروه نام خود را از رهبرشان، حسین بدرالدین حوثی گرفتهاند
............
ذوق مرگ شدن خاندان جنایتکار صدام!/دختر صدام حسین از عربستان، قطر و امارات به خاطر حمایت از داعش تشکر کرد/ رغد صدام، دختر دیکتاتور معدوم عراق اعلام کرد به زودی به صحرای الانبار میرود تا به نیروهای داعش بپیوندد.
خیلی برام مهم بود که بدونم امام علی علیه السلام وقتی واقعه ی کربلا را دانستند چه کردند بخونید و خواهشا نظر بدید:
ابن عباس مى گوید: در رکاب حضرت امیرالمؤ منین (ع ) بودم در زمانى که به صفین تشریف مى بردند، وقتى که به نینوا رسیدیم ، نزدیک شط فرات بود، با صداى بلند فرمود: یابن عباس آیا این مکان را مى شناسى ؟ عرضکردم : خیر نمى شناسم ! فرمود: اگر مى شناختى مثل من ، از آن نمى گذشتى مگر مثل من گریه مى کردى . پس حضرت على (ع ) گریه شدیدى نمود؟ تا اینکه محاسن شیریفش تر شد و اشکها برسینه اش جارى گردید.
ما هم به تبع آن حضرت گریه کردیم .
سپس حضرت فرمود: اُوّه اُوّه ، مرا با آل سفیان چکار است که جنگ کنیم آنها از جنود سپاهیان شیطانند، اى اباعبدالله صبر کن زیرا هر بلائى که بسرت اینها مى آورند، سر من آوردند، سپس حضرت آبى جهت وضو گرفت و وضویى ساخت و چند نماز خواند، باز آن حرفها را زد، بعد یک مقدار خواب رفته و بعد بیدار شد، سپس فرمود: یابن عباس آیا از خوابى که دیده ام تو را با خبر کنم ؟ عرض کردم : انشاءالله که خیر است ! بفرمایید، حضرت فرمود: دیدم گویا مردانى با علمهاى سفید از آسمان به زمین آمدند، شمشیرهاى سفید و درخشنده بر کمر داشتند، سپس گرد این زمین خطى کشیدند، فرمودند: دیدم گویا شاخه هاى این نخلها بزمین رسیده و در میان خون شناور شد، و گویا فرزندم حسین (ع ) و میوه دلم ، و نور بصرم ، در آن غرق شده و هر چه استغاثه میکند. کسى به فریادش نمى رسد، و گویا آن مردانى را که از آسمان آمده بودند. ندا مى کردند و مى گفتند: اى آل رسول صبر کنید.
که شما را خواهند کشت . و شما بدست یک مشت مردم شر کشته خواهید شد. و اینک بهشت مشتاق شما است . اى اباعبدالله .
سپس رو به سوى من کردند و مرا تعزیت دادند و فرمودند:
یا اباالحسین به تو بشارت باد و خدا روز قیامت چشمت را روشن کند.
از خواب بیدار شدم . بخدا قسم که قبلا حضرت رسول صادق ابوالقاسم (ص ) بمن خبر دادند.
که من به سوى اهل بغى مى روم . و به این زمین میرسم ...
آه در اینجا فرزندم حسین با هفده نفر از اولاد من واز اولاد فاطمه (ع ) دفن مى شوند. و این زمین در آسمان معروف به کربلا است ، چنانکه در زمین حرمین و بقعه بیت المقدس معروف است . سپس فرمود: یابن عباس ببین در این نواحى فضولات آهوان را مى بینى ؟ به خدا قسم به من دروغ نگفته اند، و آنها زرد شده اند به رنگ زعفران ، ابن عباس گفت : بررسى کردم و پیدا کردم و فریاد زدم : یاامیرالمؤ منین این را پیدا کردم که فرمودید. حضرت فرمود: صدق الله و رسوله . هر وله کشان به سمت آنها دوید. و آنها را بوئیده و فرمود: این همان است . آیا میدانى قضیه اینها چیست ؟ عرض کردم : خیر آقا نمى دانم .
حضرت فرمود: این سرزمین ، زمینى است که وقتى که حضرت عیسى (ع ) با حواریین به این زمین رسید، دید در اینجا چند تا آهو دور هم جمع شده اند و گریه میکنند، سپس حضرت عیسى (ع ) نشست و حواریین هم نشستند و مشغول گریه شدند.
حواریین گفتند: یا روح الله سبب گریه شما چیست ؟ فرمود: این زمین کربلا است که در آن فرزند پیغمبر خدا احمد (ص ) و فرزند بتول عذرا (علیهاالسلام ) شبیه مادرم حضرت مریم (علیهاالسلام ) است کشته خواهد شد و در اینجا مدفون میگردد. تربتى است که از مشک معّطرتر است ، زیرا که تربت آن جناب است و این آهوان با من سخن گفتند: که مادراینجا بخاطر شوق به آن جناب مانده ایم و در امان هستیم .
حضرت عیسى (ع ) مقدارى از فضولات را برداشته و بوئید و فرمود: خوشبویى آن بخاطر علفهاى این صحرا است . خدایا اینها را باقى بگذار تا اینکه پدرش ببوید و تعزیت او شود. و این است که تا حال مانده است و رنگش از طول مدت زرد شده ، و این زمین کرب و بلا است ، پس با صداى بلند فرمود: اى خداى عیسى بن مریم ، مبارک مکن بر کشندگانش و کسا نیکه آنها را یارى مى کنند.
سپس حضرت مدت مدیدى گریست تا اینکه به رو افتاد و غش کرد، ما هم گریه کردیم . چون به حال آمد چند بعره برداشت و در گوشه ردا پیچید، و به من فرمود: تو هم بردار و نگه دار اگر دیدى که از آن خون تازه میجوشد و جارى مى شود، بدانکه حسینم شهید شده .
ابن عباس مى گوید: من هم برداشتم و از آن نگه دارى کردم تا اینکه یک روز خواب بودم ، وقتى که از خواب بیدار شدم ، دیدم از آن خون تازه اى جارى گردید. و آستینم مملو از خون است پس نشستم و گریه کردم و با خودم گفتم : یقینا حسین را کشتند. البته على (ع ) تا بحال خبرى به من نداده بود که واقع نشده باشد.
پس بیرون آمدم ، دیدم شهر مدینه گویا ابر نازکى آن را فرا گرفته آفتاب ظاهر شده گویا کسوف گرفته ، گویا از در و دیوار شهر خون تازه میریزد.
از زاویه خانه صدایى شنیدم که شخصى مرثیه مى خواند و مضمونش این است که اى آل پیغمبر صبر کنید که فرزند زهراى بتول را کشتند. و روح الامین با گریه و افغان نازل شد و با صداى بلند گریه مى کرد. من هم گریه ام گرفت و آن روز را که روز عاشورا بود ضبط کردم و بعد بعضى از افراد و کسانیکه همراهم بودند این قضیه را گفتم آنها هم حرف مرا تصدیق کردند.
و گفتند ما هم این صدا را شنیدیم . ولى گوینده اش را ندیدیم شاید حضرت خضر بوده . (1)
حیات آب بقا جز غم تو نیست حسین
نمیرد آن که دلش با غم تو زیست حسین
صفاى عمر ابد یافت هر که در غم تو
به قدر یک مژه بر هم زدن گریست حسین
به روز حشر که محشر کند شفاعت تو
کسى که سایه نشین تو نیست کیست حسین
جهنم است بهشتى که خالى از تو بود
بهشت بى گل رویت بهشت نیست حسین
تویى که آیت حُرّیت از رُخت پیداست
خوشا کسى که چو حّر بر تو بنگریست حسین
گداى راه تو هر کس که گشت آقا شد
که گرد خاک رهت تاج سروریست حسین
نشسته بر سر راه تو ((رستگار)) مدام
به دستگیرى او لحظه اى بایست حسین (2)
1- بحارالانوار، 44، 252 امالى صدوق مجلس 87، 78 4 48
2- رستاخیز لاله ها، ص 74
دقت
با توجه به گسترده بودن کار فرصت ما در فعالیت این وبلاگ بسیار کمه شاید هفته یک بار نتونیم فعالیت کنیم و بخاطر همین تموم خوانندهای وبلاگمون رو دعوت میکنیم به پیج اینستاگرام زیر :
ali-nasrinfard
حضرت ابراهیم (علیه السلام) مهمان نواز و مهمان دوست بود، روزى یک نفر مجوسى در مسیر راه خود، به خانه ابراهیم آمد تا مهمان او شود. ابراهیم به او فرمود: اگر تو قبول اسلام کنى ((یعنى دین حنیف مرا بپذیرى)) تو را مى پذیرم وگرنه تو را مهمان نخواهم کرد، مجوسى از آنجا رفت.
خداوند به ابراهیم (علیه السلام) وحى کرد: اى ابراهیم تو به مجوسى گفتى اگر قبول اسلام نکنى حق ندارى مهمان من شوى، و از غذاى من بخورى، در حالى که هفتاد سال است او کافر مى باشد و ما به او روزى و غذا مى دهیم، اگر تو یک شب به او غذا مى دادى چه مى شد؟
ابراهیم (علیه السلام) از کرده خود پشیمان شد و به دنبال مجوسى حرکت کرد و پس از جستجو، او را یافت و با کمال احترام او را مهمان خود نمود.
مجوسى راز جریان را از ابراهیم پرسید، ابراهیم (علیه السلام) موضوع وحى خدا را براى او بازگو کرد.
مجوسى گفت: آیا براستى خداوند به من این گونه لطف مى نماید؟ حال که چنین است اسلام را به من عرضه کن تا آن را بپذیرم، او به این ترتیب قبول اسلام کرد.
.نام : #کاظم نام خانوادگی : #علیزاده نام پدر : علیجان تاریخ تولد : 1340
گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا وبلاگ جالبه نوشت: گوشی تلفن را که برداشتم، آن طرف خط حاج رضا بود. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: دختر فلانی تو اتوبان شهید همت تصادف کرده و عمرش را به بازماندگان داده است. امروز در مسجد الرسول(ص)، میدان کاج برایش مراسم ختم گرفتهاند. برای تسلیت به پدرش، دارم میرم اونجا.
گفتم: اگر زحمتی نیست بیا سر کوچه و منم با خودت ببر. تو این گرفت و گیر هوا، یک خودرو کمتر ببریم بهتره. بریم از ثواب شرکت در مراسم ختم مسلمانی ما هم بهره ببریم.
شال و کلا کردم و آمدم سرکوچه. چند دقیقه بعد رسیدیم میدان کاج و رفتیم سمت مسجد. ورودی سالن اجتماعات مسجد چندان شبیه مراسم استقبال و بدرقهی مجالس ختمی که دیده بودم، نبود. لباسهای عجیب و غریب، شکل و شمایلهایی که بیشتر شبیه به آدمهای صحنههای نمایش و بازیگری بود جلوه میکرد. با اشارهی حاج رضا، بهسرعت رفتیم داخل سالن. نگاهی به فضای سالن که انداختم، سرم گیج رفت. با خود اندیشیدم که خدایا این جماعت برای تسلیت و دلداری صاحب عزا اینجا آمدهاند یا برای خودنمایی و رفع کمبود. اوضاع عجیبی بود. ظاهر سالن زنندهتر از سالنهای نمایش و میهمانیهای خانگی بود. بدون اینکه فرصت قرائت یک حمد و سوره را پیدا کنیم، برگشتیم.
هنگام خروج چشممان به پیرزنی افتاد که بوی الرحماناش بلند بود و از سنگینی حضور جناب عزرائیل بالای سرش، دستها و پاهای نحیفش که به کمک عصایی آنها را تکان میداد بهشدت میلرزید. پیرزن غافل از اینکه همین روزها این مجلس را برای او خواهند گرفت، موهای بلوندش افشان شده و روی صورتش ریخته بود و شال سرش را هم بهعنوان دستمالگردن، روی دوشش آویخته. نفری هم که زیربلغش را گرفته بود، چندان وضع بهتری نداشت.
نگاهی از سر تحیّر به حاج رضا انداختم. گفت: نگران چی هستی؟ متأسفانه بعضی از مساجد ما امروزه وظیفهشان را فراموش کرده و برای تأمین مخارجشان به بنگاه مالی تبدیل شدهاند. مگر فراموش کردی مراسم مرحوم حجازی را در مسجد قدس شهرک غرب، مراسم ختم آقای... در مسجد امیرالمؤمنین(ع) خیابان مرزداران، مراسم ختم خانم هنرمندی را در مسجد صاحب زمان سعادتآباد. تو این مجالس تنها چیزی که مطرح نبود، تسلیت و دلداری به خانوادهی عزادار بود. گویی بعضی از زنها فرصت پیدا کرده بودند به بهانهی احوالپرسی با هر مرد غریبه و آشنا دست به گردن شوند و .... .
گفتم: البته مسجد جامع قلهک، مسجد نور، مسجد الغدیر میرداماد و بعضی دیگر از مساجد هم دستکمی از این مسجدهای محل ما ندارند. این وظیفهی نهادهای ناظر به امور مساجد است که جلوی این مصیبتها را بگیرند.
فراموش نکنیم که پیامبر(ص) فرمودند: مساجد خانههای پرهیزکارانند. و در کلامی دیگر فرمود: ملعون است کسی که به مسجد احترام نگذارد. (مسجد در روایات و اخبار، ص 26 و 46)
راستی! اگر مسلک و مرام اهل هنر با دینمداران تفاوت دارد، بهتر است فکری برای مراسم عزای آنها شود. شایسته نیست مساجد را به لوث وجود بعضی دینستیزان و هرهری مسلکان بهنام مجالس ترحیم یا...، آلوده کنیم.
باید شناخت که این بیکارى اخلاقى چگونه و از چه راهى تولید مى شود و ما، در این مقاله کوتاه چند عامل را یادآورى مى کنیم :
1- گاهى ناپاکى و آلودگى روحى خود انسان ، بدبینى مى آورد؛ همانطور که بسیارى از خوشبینیها در اثر صفاى باطن و پاکى دل است . زیرا انسان مطابق اصل کلى مقایسه با خویش انسانها را خوب یا بد مى پندارد و محور بدى یا خوبى را خود قرار مى دهد، که گفته اند: (کافر همه را به کیش خود پندارد)
2- گاهى بدبینى در اثر پیش داورى به وجود مى آید؛ مثلا: شخصى مى بیند که دوستش بى تفاوت با او برخورد کرد و بدون اینکه احتمال دهد که شاید توجه نداشته باشد؛ قضاوت مى کند که دوستش با وى خوب نیست و عمدا بدو اعتنا نکرده و....در صورتیکه اگر تامل کند چه بسا روشن خواهد شد که این بى توجهى در اثر متوجه نشدن آن رفیق بوده است نه بى اعتنایى .
3- تکبر و خودخواهى هم عامل بدگمانى مى تواند شد. چون تمایل به برترى و بزرگترى در بسیارى از افراد موجود است و چون مردمان در همه جا و نسبت به همه کس نمى توانند برترى خود را احراز کنند، مى کوشند از راه کوبیدن افراد و کوچک نمودن آنان ، بزرگى و والایى خود را ثابت و تمایل بیجاى خود را ارضا نمایند و بدین منظور در ذهن خویش براى دیگران نقاط ضعفى مى تراشند تا آنان را کوچک سازند و خود را برتر گردانند.
4- همنشینى با مردم فاسد و ناسالم ، اثر مستقیمى در بدبینى دارد؛ چون نفس انسان رنگ مى گیرد به صفت همنشین خود در مى آید و سرانجام نسبت به خوبان که با او همرنگ نیستند بدبین مى شوند، چنانچه در روایات آمده است که : همنشینى با بدان بدگمانى به نیکان را در پى دارد. (1)
چگونه از سوءظن و بدبینى جلوگیرى کنیم :
نخست این نکته را یادآور مى شویم که : منظور از بدبینى ، آن خیالهاى ذهنى نیست که بى اختیار دست مى دهد، بلکه مقصود ما در این مقاله از بدبینى گمانهاى بدى است که شخص بااختیار آنرا پرورش مى دهد و در دنیاى ذهن و خیال آنرا دنبال مى کند و از مقدماتى که خود مى سازد نتیجه مى گیرد و سعى مى کند رفتار و کردار خود را بر اساس همان خیالهاى خود ساخته ، به ظهور رساند. از این جهت است که پیامبر اسلام مى فرماید: راه نجات از سوءظن آن است که آنرا تصدیق نکند و به آن ترتیب اثر ندهد.(2)اکنون به راههاى درمان این بیمارى مى پردازیم :
1- باید خود را اصلاح کنیم تا در مقام مقایسه با دیگران با خود، به فساد و بدى آنان حکم نکنیم و در مرحله اصلاح خویش علاوه بر زدودن صفات زشت و ناپسند، باید به خود تلقین کنیم که نه تنها دیگران بد نیستند بلکه شاید روحیات عالى تر و برتر از ما نیز، داشته باشند. و این نکته را هم نباید از یاد برد که اصل مقایسه به خویش از خود دوستى سرچشمه مى گیرد و پایه منطقى و علمى ندارد و نمى توان آنرا منشاء داورى قرار داد.
2- باید محیط زندگى را پاک کنیم یعنى از همنشینى با افراد نادرست و ناشایسته بپرهیزیم ، و بکوشیم با افراد ارزشمند معاشرت کنیم تا فکر خوش بینى نسبت به دیگران در ما به وجود آید و ضمنا از افکار عالى و صفات برجسته آنان بهره مند شویم . 3- از شتابزدگى در داورى یعنى پیش داورى بیجا بپرهیزیم و توقعات خود را از دیگران کاهش دهیم ؛ هر گاه دیدیم دوست با یکى از افراد خانواده و دیگران ، سلام ما را پاسخ نگفتند و یا بى تفاوت از کنار ما گذشتند و یا ما را به میهمانى خویش دعوت نکردند، بجاى اینکه کینه در دل جا دهیم و یا نسبت به آنان بدگمان شویم ، و هزاران خیال بیجا کنیم ، و به اصطلاح در دادگاه ذهن ، آنان را محکوم سازیم ؛ بهتر است قضایا را بررسى در رفتار آنان توجه کنیم ، آنگاه خواهیم دید نود درصد از بدبینى هاى معمولى درمان خواهد شد و از بین مى رود؛ چون پس از بررسى در اطراف موضوع به این نتیجه مى رسیم که آنکس که ما به رفتار او بدبین بوده ایم ؛ در حقیقت متوجه نبوده یا فراموش کرده و یا در عالم افکار و خیالهاى فرورفته که ندانسته و نفهمیده چه کسى به او سلام کرده بوده است تا پاسخ گوید...
گاهى نیز، انسان مى پندارد شکست و عقب ماندگى او، دیگران بوده اند. روایات اسلامى سفارش کرده است مسلمانان ، رفتار و کردار برادران مسلمان خود را به صحت حمل کند، و احتمال هاى درست ، بیابند تا بدینوسیله بدبینى را از ذهن خود دور سازد. امیر مومنان علیه السلام مى فرماید: کار برادر دینى خود را به بهترین توجیه ، حمل کن مگر آنکه دلیل بر فساد آن داشته باشید و تا زمانى که توجیه نیکویى براى گفتارش مى یابى ، از گمان بد دورى کن !(3) امام ششم علیه السلام فرمودند: آنگاه که مومن برادر دینى خود را متهم سازد، ایمان در قلب او چون نمک در آب ، حل مى شود. (4) این نکته را هم باید متوجه باشیم که : بر مسلمان لازم است کارهایى که باعث بدبینى دیگران مى شود؛ انجام ندهد تا دیگران به این خطا دچار نگردند مثلا؛ از جاهاى تهمت انگیز و یا رفتارها و گفتارهاى که موجب بد گمانى دیگران مى شود؛ دورى جوید؛ چنانچه رسول گرامى اسلام (ص ) به مسلمانان مى فرماید: از جاهاى تهمت انگیز بپرهیزید. (5)و على علیه السلام مى فرماید: کسیکه خود را در معرض تهمت و بدگمانى قرار دهد؛ حق ندارد کسى را که به او بدگمان شده است سرزنش کند.(6)
1-مجالسه الاشرار تورث سوظن باالخیار.بحارالانوار ج 74 ص 197
2- جامع السعادات ج 1 ص 282
3- اصول کافى ج 2 ص 362
4-همان کتاب ص 361
5-جامع السادات ج 1 ص 282 (اتقوا مواقع التهم )
6-همان کتاب
بسیج در حقیقت، مظهر یک وحدت مقدس، میان افراد ملت است. همه میدانهائی که بسیج در آن حضور پیدا کرده است، میدانهائی ملی است؛ میدانهای مربوط به همه ملت است، هیج وقت کشور، از یک مجموعه عظیمی که از بهترین فرزندان کشور و با این خصوصیات تشکیل شده است، بی نیاز نیست. بسیج در واقع، مظهر عشق و ایمان و آگاهی و مجاهدت و آمادگیکامل، برای سربلندکردن کشور و ملت است. امروز سازماندهی بسیج در سراسر کشور، بسیار وسیع است؛ اما این سازماندهی،یقینا از این گسترده تر خواهد شد، و با یک دید وسیع که نگاه کنیم، همه انسانهائی که این خصوصیات را دارند، در واقع جزءبسیجند. درحقیقت همه انسانهای مومن، آگاه، بصیر، عاشق، متعهد، علاقه مند و آماده به کار، در هر میدانی از میدانهاهستند که برای ملت مفید است،جزو بسیجند.لذا بسیج، یک نام مقدس است. همه آحاد ملت، بخصوص اعضای بسیج، بسیج دانش آموزی، دانشجوئی، کارگری،صنفی و عشایری، یگانهای گوناگون بسیج و کسانی که جزو سازمان بسیج نیستند و در واقع جزو بسیجند، همه و همه در پای انجامتکلیف، حاضر و آماده باشند، خودشان را برای دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی آماده کنند. دفاع هم همیشه، با آلات قهریه نیست،با مشت نیست، با تفنگ نیست، گاهی دفاع با فهمیدن است. گاهی دفاع از حقیقت، با حضور در جائی است. شاید یکی ازبزرگترین خدماتی که انقلاب به ملت ایران کرد، این بود که ذهنها را باز کرد، ذهنها را سیاسی کرد، چشمها را باز کرد، و همه را بامسائل کشور آشنا کرد. این آشنائی، این بصیرت، باید روز به روز بیشتر و زیادتر بشود. اگر این بشود، دشمن هیچ کاری نمیتواند انجام بدهد
نویسنده:پورسلیمانی
کارگرى که اهالى یکى از روستاهاى قزوین بود به تهران رفته تا با فعالیت و دسترنج خود قوت و پولى تهیه کند و به ده خود برگشته و با زن و بچه خود براى امرار معاش از آن پول استفاده نماید، پس از کار کردن مدتى، پول خوبى به دستش آمد و عازم ده خود گردید.
یک مرد تبهکارى از جریان این کارگر ساده مطلع مى شود و تصمیم مى گیرد که دنبال او رفته و به هر قیمتى که هست پول او را بدزدد و تصاحب نماید کارگر سوار اتومبیل شده و با خوشحالى عازم ده شد، غافل از اینکه مردى بد طینت در کمین اوست. بعد از آنکه به ده رسید و به خانه خود نزد زن و بچه اش رفت ، آن دزد خائن، شبانه به پشت بام مى رود و از سوراخى که پشت بام گنبدى شکل خانه هاى آن ده معمولا داشته و اطاق آنها نیز داراى چنین سوراخى بود، کاملا متوجه آن کارگر مى شود، در این میان مى بیند که وى پول را زیر گلیم مى گذارد.
از آنجائى که شیطان استاد است به پیرو خود ((دزد)) چنین یاد مى دهد، وقتى که آنها خوابیدند، بچه شیرخوار آنها را به حیاط برده و بیدار کن و به گریه اش بینداز از صداى گریه او پدر و مادر بیرون مى آیند، در همان موقع با شتاب خود را به پول برسان و حتما به نتیجه مى رسى.
پدر و مادر مى خوابند، نیمه هاى شب، دزد، آرام آرام وارد اطاق شده بچه شیرخوار را به انتهاى حیاطى که وسیع بود آورده و به گریه مى اندازد و در همانجا بچه را مى گذارد و خودش را پنهان مى نماید.
از گریه بچه، پدر و مادر بیدار مى شوند و از این پیشامد عجیب، وحشت زده و ناراحت با شتاب به سوى بچه مى دوند، در همین وقت، دزد خود را سر پول رسانده، همینکه دستش به پول مى رسد، زلزله مهیب سرسام آور به قزوین رسیده، همان اطاق به روى آن خبیث خراب مى شود و او در میان خروارها خاک و آوار در حالى که پول را بدست گرفته، به جهنم واصل مى شود.
اهل خانه نجات پیدا مى کنند ولى از این جریان اطلاع ندارند و گاهى با خود مى گویند: دست غیبى ما را نجات داد.
پس از چند روزى که خاک ها را به این طرف و آن طرف ریختند تا اثاثیه خانه و پول معهود را بدست بیاورند ناگاه چشمشان به لاشه آن خیانتکار که پول ها را به دست گرفته مى افتد و از سر مطلب واقف مى گردند.
خمیر مایه استاد شیشه گر، سنگ است عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
سری نظرسنجی هایی را تهیه کردیم برای شما برایی تحقق اصولی کاره هایی فرهنگی
نظرسنجی شماره1:
به نظر شما اصلی ترین روش تثبیت نوجوانان در مسجد چیست؟
1) برگزاری مسابفات وبیا برنامه های ورزشی
2) برگزاری محفل های مدهبی ازجمله هیئت نوجوانان ویا کلاس های قرآنی و...
3) ایجاد رفاقت بین اعضای مسجد
ویا...
روزى امام سجاد (علیه السلام) به اصحاب خود فرمودند: آیا مى دانید سبب بودن کبوتران در کعبه چیست؟
گفتند: نه یابن رسول الله شما بفرمائید. حضرت علت را فرمود: در زمان قدیم مردى بود که خانه اى داشت و در میان آن خانه درخت نخلى بود و کبوترى در شکاف آن آشیانه کرده، پس هر وقت جوجه مى گذارد آن مرد بالاى نخل مى رفت و جوجه هاى آن را مى گرفت و مى کشت.
مدتى بر این منوال گذشت، پس آن کبوتر از دست آن مرد به خدا شکایت کرد، به آن کبوتر گفته شد این مرتبه که مى آید جوجه هاى تو را بردارد از درخت مى افتد و مى میرد.
بار دیگر که کبوتر جوجه گذارده بود یک روز دید آن مرد بالاى درخت رفت کبوتر ایستاد ببیند چه مى شود، وقتى آن مرد بالاى درخت رفت صداى سائل و محتاجى از در خانه بلند شد پائین آمد و به او چیزى داد و برگشت بالاى درخت و جوجه هاى کبوتر را برداشت و کشت و به او آسیبى نرسید.
کبوتر به خدا نالید و گفت: خدایا پس وعده اى که به من داده بودى چه شد؟ به او گفته شد، که این مرد جان خود را به واسطه آن صدقه اى که داد خرید و بلا از او دفع شد؛ اما ما به همین زودى نسل تو را زیاد مى کنیم و جائى تو را مسکن مى دهیم که هیچ کس نتواند تا روز قیامت آزارى برساند.
خداوند آنها را در خانه کعبه منزل داد و در امن و امان قرار داد و کسى نتوانست آنها را صید و شکار کند.
انسان باید تمرین بکند که در هنگام بداخلاقی و عصبانیت حالتش را عوض بکند ، سکوت بکند و تغییر وضعیت بدهد و حساسیت ها را کم کند . در روایت داریم : ریشه ی غضب ها و بداخلاقی ها غرور و تکبر است . کسی که از ما عذرخواهی می کند و حلالیت می طلبد بی انصافی است که ما او را عفو نکنیم . امام صادق (ع) می فرماید: ملعون است کسی که فردی برای صلح پیش او می آید و او طرف را رد می کند . کسی که حاضر نیست از گناه کوچک دیگران بگذرد چطور از خدا می خواهد که گناهان زیاد او را ببخشد . یکی دیگر از راهها این است که ما خودمان را جریمه بکنیم که هر وقت عصبانی شدیم و بداخلاقی کردیم مثلا هزار تومان صدقه بدهیم یا چند روز ، روزه بگیریم . آیت الله بروجردی با خودشان عهد کرده بودند که هر بار که عصبانی بشوند یک سال روزه بگیرند .
خدایا به حق امام حسن (ع) و امام حسین (ع) قلب امام زمان (عج) را از ما شاد و راضی بگردان و همه ی ما را جزو پیروان و شیعیان اهل بیت قرار بده و همه بیماران را شفای عاجل عنایت بفرما .
سوال – چرا قاتل حضرت علی (ع) بخشیده نشد ؟
پاسخ – نامه ی بیست و سوم نهج البلاغه در مورد وصیت حضرت علی (ع) بعد از ضربت خوردن است . حضرت بعد از وصیت به توحید فرمودند: با این ضربت اگر من زنده ماندم خودم در مورد قاتل تصمیم می گیرم و اگر از دنیا رفتم ، شما او را عفو کنید . عفو کردن برای من قرب می آورد و برای شما هم حسنه و ثواب دارد. آیا شما دوست ندارید که خدا شما راعفو کند ؟ اگر خواستید قاتل را قصاص کنید به او فقط یک ضربه بزنید و او را مثله نکنید و او را در غل و زنجیر نکشید .
اگر بخشیدن در دست حضرت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بود حتما آنها به وصیت پدرشان عمل می کردند و قاتل را می بخشیدند . ولی فرزندان دیگر حضرت هم در این امر سهیم بودند و بعضی از دختران حضرت گفتند که ما نمی توانیم قاتل پدرمان را عفو کنیم .
عفو کردن سود و منفعت است . اگر ما عفو نکنیم در خیلی مواقع خودمان هم گیر هستیم . در همه ی گناهان حق الله هم هست . ما وظیفه داریم که ابن ملجم را لعن کنیم و خدا در آخرت او را عقوبت می کند ولی برای حضرت علی (ع) که او را عفو کرد باعث قرب آن حضرت شد . ما تا می توانیم باید عفو کنیم . در عفو لذتی است که در انتقام نیست .
علی» لبخند زد و رفت تا سخن حضرت آقا زمین نماند
چهل روز آخری که منجر به شهادت علی خلیلی شد، او چله شهادت گرفته بود. دوستانش گفته بودند دوست داری شهید شوی یا نه؟ و درحالی که تارهای صوتی آسیبدیدهاش صدای او را به خس خس انداخته بود، پاسخ داد: شهادت را دوست دارم!
چهل روز آخری که منجر به شهادت علی خلیلی شد، وی چله شهادت گرفته بود. دوستانش به او گفته بودند دوست